در اینجا منظور ما علاوه بر ترک هاى ترکیه به روس و دیگر ملل اروپاى شرقى هم ترک گفته مى شود ، چون از آنها هم به ملت هاى ترک تعبیر شده است . بنابراین در تمام احادیثى که نامى از ترک ها برده شده ، مى بایست به دنبال قرائنى گشت که معلوم شود مقصود ، ترکان ترکیه است یا ملل دیگر . مهم ترین احادیث عبارت است از :
« قرقیسیا » در مرز سوریه ، عراق و ترکیه اتفاق مى افتد . علت جنگ ، پیدا شدن گنج در مسیر رود فرات یا در نزدیکى مسیر آن است . به نظر مى رسد که ترکان در این نبرد ، ترکان ترکیه اند ، نه روس ; گرچه روایات ابن حماد درباره قرقیسیا ضعیف است .
از دیگر احادیث ، آتش آذربایجان است که نعمانى در الغیبهاز ابو بصیر روایت کرده است که ابوعبدالله فرمود : پدرم به من فرمود : آتش آذربایجان حتماً رخ مى دهد و چیزى مانع آن نیست . وقتى رخ داد ، در خانه بمانید و هر جا ماندیم ، بمانید . وقتى قائم ما حرکت کرد ، به سویش بروید ، گرچه روى زمین بخزید . به خدا گویا مى بینم که بین رکن و مقام با مردم بیعت مى کند و قرآن جدیدى مى آورد که پذیرش آن بر عرب سخت است . واى بر طاغیان عرب ، از شرى که زمانش نزدیک شده است !
این حدیث گنگ و مجمل است و آتشى که گفته شده ، ممکن است حقیقى و شعله ور باشد، مانند آتش شرق حجاز که روایت مى گوید از مسافت دور دیده مى شود. این آتش نزدیک زمان ظهور امام(علیه السلام) است ، اما ممکن است مقصودش آتش مجازى باشد ، یعنى آتش جنگ و فتنه اى که در آذربایجان رخ مى دهد ، یا از آنجا آغاز مى شود .
امام صادق(علیه السلام) زمانش را مشخص نکرده و خبر را از پدرش ( امام باقر ) نقل مى کند . نزد مردم معروف بود که امام باقر(علیه السلام) رخدادهاى بسیارى را پیش بینى کرد که درست از آب درآمد ، از جمله سقوط دولت بنى امیه و برپایى دولت بنى عباس . شاید آتشى که امام در این روایت فرموده ، از رخدادهاى زمان ایشان و مربوط به قیام بر ضد بنى امیه باشد.
حدیث ملاحم سید بن طاووس مى گوید : در آخر الزمان ، فرورفتگى اى در بصره رخ مى دهد و آتشى دامنه دار در مشرق ظاهر مى شود که سه یا هفت روز در آسمان مى ماند . آتشى در آذربایجان پدیدار مى گردد که چیزى جلودارش نیست ، همچنین شام ویران مى شود . حدیث مرسل است و ظاهراً برگرفته از روایات ، بر حسب فهم راوى یا گوینده روایت .
از دیگر احادیث مربوط به ترکان ، حدیثى است که مى گوید دوبار شورش مى کنند . اصل حدیث از ابن حماد به نقل از مکحول است که پیغمبر فرمود : ترکان دو بار شورش مى کنند : یک بار که آذربایجان را ویران مى کنند ; بار دوم آن قدر پیش مى آیند که اسبان شان را کنار ساحل فرات مى بندند ; اما پس از آن ترکى باقى نمى ماند . . . ارطاة نقل مى کند : سفیانى با ترکان مى جنگد و شکست شان به دست مهدى است . نخستین پرچمى که مهدى براى نبرد برمى افرازد ، براى نبرد با ترک هاست . . . عبد الله بن عمرو نقل مى کند : یکى از ملاحم باقى مانده ، که نبرد با ترکان در جزیره است .
ر.ک : ابن حماد 1/273 و 2/677 و 683 ، ابن طاووس /99 و 191 و 370 ، کنز العمال 11/275 و 276 .
ابن حماد چندین روایت مى آورد که همگى با جنگ مغولان در سرزمین هاى اسلامى همخوان است ، و ظهور امام مهدى را پس از آن مى داند ، همچنین روایت دیگرى درباره نبرد امام در قرقیسیا با سفیانى و نبرد با ترکان مى آورد ، اما بعید است از نشانه هاى ظهور باشد . در به نقل از ابن مسعود گفته شده است : وقتى ترکان و خزر به جزیره و آذربایجان بیایند و رومیان به « عمق » و اطراف آنجا بروند ، مردى از قبیله قیس از اهالى قنسرین با رومیان مى جنگد و سفیانى هم در عراق با اهالى شرق مى جنگد . هر ناحیه اى سرگرم نبرد با دشمن است . وقتى مهدى چهل روز بجنگد و کمکى به او نرسد ، با رومیان ، به شرطى که هیچ کدام به دیگرى خراجى نپردازد ، صلح مى کند . . .
حذیفه مى گوید : وقتى پیشقراولان ترک را دیدید که به جزیره آمده اند ، با آنها بجنگید تا شکست شان بدهید ; اینها با این کار ، حرمت آنجا را زیر پا گذاشته اند . این نبرد نشانه خروج غربیان و شکست پادشاهى آنان است .
از این گونه روایات زیاد وارد شده است .
اما شاید مهم ترین روایت ، روایت عمار یاسر است که مى گوید : دولت اهل بیتِ پیامبر نشانه هایى دارد . پس سرِ جاى خود بمانید (تا آن نشانه ها ظاهر شود ، از جمله : )آمدن ترکان که هم پیمان مردى ضعیف اند ، که دو سال پس از بیعت با وى ، بر کنار مى شود و ترکان بر ضد روم با هم پیمان مى شوند .
دیوار غرب مسجد دمشق فرو مى ریزد و سه نفر در شام خروج مى کنند و از همان منطقه و توسط افرادى ، حکومت شان از بین مى رود ، ترکان به جزیره مى آیند و رومیان به فلسطین و جنگجویى بر جنگجویى دیگر پیشى مى گیرد ، تا سپاهشان در قرقیسیا با هم برخورد کنند .
این روایت ، در هر منبعى آمده و غیر مرفوع(با ذکر تمامى راویان) است دعوت و دولت اهل بیت پیامبر ، در آخر الزمان است . پس بر جاى خود بمانید و دست نگه دارید تا امام تان را ببینید . وقتى ترکان با رومیان مخالفت کنند ، جنگ هاى روى زمین زیاد مى شود و منادى بر دیوار دمشق ندا مى دهد : واى از شرى که نزدیک شده است ، همچنین دیوار مسجد دمشق فرو مى ریزد . . . ) . اینها نشانه هاى ظهور امام زمان است ، چرا که رخدادهایى را ذکر مى کند که به هنگام خروج سفیانى روایت شده ، اما روایت مقطوع و بریده است .
روایت ابن حماد به نقل از ارطاة ضعیف تر است . او مى گوید : وقتى ترکان و رومیان جمع شوند ، روستایى در دمشق فرو برود و قسمتى از دیوار غربى مسجد دمشق فرو بریزد ، در شام سه پرچم برافراشته مى شود . . .
این روایت مى گوید : زمان گرد آمدن رومیان و ترکان ، نزدیک خروج سفیانى است اما این نص ، حدیث پیامبر و آل(علیهم السلام) نیست و سخن « ارطاة » است ، و ارزشى ندارد .
عبدالرزاق 11/380 روایت مشابهى به نقل از ابن مسعود را مى آورد و مى گوید : گویا مى بینم که ترکان سوار بر یابوهاى گوش بریده به سویتان مى آیند و مرکب هاى خود را کنار نهر فرات مى بندند .
ر.ک : طبرانى کبیر 9/192 ، حاکم 4/475 مانند روایت عبد الرزاق ، مجمع الزوائد 7/312 از طبرانى ، که به شرط شنیدن ابن سیرین از ابن مسعود ، روایت را صحیح مى داند .
اما حدیث ربطى به ظهور امام ندارد و مقطوع است .
ابن طاووس در ملاحم این نوع روایت را به نقل از فتن سلیلى آورده است که به او خبر دادند که على بن ابى طالب به ابن عباس فرمود : اى ابن عباس ! چیزهاى گوناگونى شنیده اى ، اما آنچه را که من مى گویم ، نقل کن . . . نخستین فتنه در سال 200 قمرى ، حکومت خردسالان است ، همچنین تجارت بسیار مى شود اما سود کمى به دست مى آید ، بعد مرگ عالمان و صالحان است ، بعد قحطى شدید ، سپس ستم و کشتار اهل بیتم با تشنگى در « زواء » و نیز جدایى و نفاق پادشاهان و شاه عجم .
وقتى ترکان بر شما چیره شدند ، به حوالى شهرها و سواحل دریاها بروید و بگریزید. در سال 253 یا 255 فتنه هایى در مناطق گوناگون رخ مى دهد . فتنه اى در مصر است . واى بر مصر ! دومین فتنه در کوفه است ، و سومى در بصره . ویرانى بصره به دست مردى است که به جنگ با بصره فرا مى خواند . رگ و ریشه اى ندارد ; مردم را به دو گروه تقسیم مى کند ، گروهى طرفدار وى و عده اى بر ضد او هستند . چند سال بر آنان حکومت مى کند ، بعد خلیفه اى حاکم شما مى شود که سختگیر و بداخلاق است . نامش در آسمان « قتّال » و در زمین « جبّار » است . خون هاى زیادى مى ریزد ; خون را با آب قاطى مى کند اما نمى تواند آن را بنوشد . اعراب بر آنها یورش مى آورند .
خلیفه در هجوم اعراب ، کشته مى شود و ستم و گناه بین مردم رواج مى یابد . پرچم هایى پى در پى به سویتان مى آیند ، گویا رشته اى پیوسته هستند که بریده شده ، به دنبال هم مى آیند .
وقتى خلیفه تان کشته شد ، منتظر خروج آل سفیان باشید که حکومتش به هنگام هلال ماه نو ، در مصر است ; در همان زمان ، کرانه و اطراف بصره و نیز بازار و مسجد بصره فرو مى روند ، بعد طوفان آب است . اگر کسى از کشتن با شمشیر نجات یابد ، از غرق شدن نجات نمى یابد ، مگر کسانى که حوالى بصره و از مرکز دور باشند .
سه خسوف و شش زلزله در مصر پدید مى آید و از آسمان سنگ خواهد بارید ; بعد فتنه اى در کوفه رخ مى دهد و سفیانى در شام ظهور مى کند ، وقتى سپاهش به کوفه برود ، منتظر بهترین فرد آل محمد(صلى الله علیه وآله) ، مهدى ، باشید که به کعبه آویخته است . زنده ها در زمان وى آرزو مى کنند که کاش مرده بودند . زمین را از عدل پُر مى کند ، چنان که از ستم آکنده شده بود .
راوى این روایت ، ناشناخته و مجهول است و متنش اشکال دارد . حدیث درست ، خبر مشهورى است که امیر مؤمنان(علیه السلام) در مورد جنگ ترکان مغولى در سرزمین هاى اسلامى بیان کرده است ; که حضرت در نهج البلاغه ، خطبه 128 آمده است :
« گویا آنها را مى بینم ; گروهى که چهره هایشان مانند سپر ]پهن و گرد[ چکش خورده است . لباس هاى ابریشم و دیبا مى پوشند و اسب هاى خوبى دارند . وقتى وارد آنجا شوند ، خونریزى زیادى مى شود ، بطورى که فرد زخم خورده ، روى کشته ها راه مى رود و شمار فراریان ، کمتر از اسیران است » .
یکى از یاران حضرت گفت : اى امیر مؤمنان ! مگر علم غیب مى دانى ؟! امام خندید و به آن مرد که از قبیله کلب بود فرمود : « اى برادر کلبى ! علم غیب نیست ، بلکه آن را از دارنده دانش ( رسول خدا ) یاد گرفته ام . علم غیب ، دانستنِ وقت قیامت است که خدا فرموده : « فقط خدا مى داند چه زمان ، قیامت است . اوست که باران مى فرستد ، نیز آنچه را در رَحِم مادران است مى داند . هیچ کس نمى داند فردا چه به دست مى آورد و هیچ کس نمى داند در چه سرزمینى مى میرد . خدا عالِم و آگاه است » ( لقمان /34 ) .
خدا مى داند که در رَحِم ، پسر است یا دختر ; زشت است یا زیبا ; بخشنده است یا بخیل; بدبخت است یا نیک بخت; مى داند که چه کسى هیزم دوزخ مى شود یا در بهشت، یار پیامبران است . این علم غیبى است که کسى جز خدا نمى داند اما بقیه ، دانشى است که خدا به پیامبر آموخته ، و او نیز به من یاد داده است و دعا کرده که سینه ام آن را حفظ کند و وجودم آن را نگه دارد .
در این خطبه ، حضرت خبر جنگ مغولان ترک در سرزمین هاى مسلمانان را مى دهد که مى توان آن را جزء نشانه هاى دور ظهور دانست .
حاکم در روایت مشابهى را آورده و آن را صحیح دانسته است و از قول بریده مى گوید که پیغمبر فرمود : قومى مى آیند که چشمان ریز دارند و صورت شان مانند سِپَر پهن است ; در صحراى عرب ، به مسلمانان مى رسند . گویا مى بینم که اسبان شان را به دیوار مسجد بسته اند. پرسیدند : اى رسول خدا ! آنها چه کسانى هستند ؟ فرمود : ترکان .
از دیگر احادیث مربوط به ترکان ، حدیث ابن مهزیار است که طولانى است ، و کمال الدین آن را آورده است ; و از دیدار وى با امام مهدى(علیه السلام) در زمان غیبت در مکانى نزدیک طائف سخن گفته است . امام ، علامات ظهور و مطالبى درباره ترک ها را به او فرموده است .
عبارت مربوط به ترکان در روایت کمال الدین چنین است که امام پرسید : اى ابن مهزیار ! برادرانت در عراق چگونه اند ؟ عرض کرد : زندگى سختى دارند و شمشیرهاى بنى شیصبان بر سر آنهاست . امام فرمود : خدا دشمنان را نابود کند ! به کجا مى روند ؟! گویا مى بینم که گروهى در شهرشان کشته مى شوند و اراده پروردگار شب و روز بر آنان چیره است . عرض کرد : یابن رسول الله ! این رخداد چه زمانى است ؟
فرمود : وقتى قومى که بهره اى از ایمان ندارند و خدا و رسول از آنها بیزار است ، مانع رسیدن شما به کعبه شوند . نشانه اش آن است که سه روز در آسمان سرخى اى ظاهر مى شود که ستون هایى همچون نقره دارد که از روشنى و نور مى درخشند . « سروشى » از ارمنستان و آذربایجان خروج مى کند و قصد مناطق پس از رى و کوه سیاه را دارد که جنب کوه سرخ و کنار کوه طالقان است .
بین او و « مروزى » نبرد صلیمانیه است ، که در آن جوانان پیر ، بزرگ سالان فرتوت و کشتگان نمودار مى شوند . در آن هنگام منتظر خروج او به سوى « زوراء » باشید . در آنجا نمى ماند و به « باهات » و سپس به « واسط » عراق مى رود یک سال یا کمتر در آنجا مى ماند ، سپس به کوفان مى رود ، در آنجا نبردى رخ مى دهد که دامنه اش از نجف تا حیره و غرى است . نبردى سخت که ذهن ها آن را به فراموشى مى سپارد . هلاک دو گروه در آن وقت است ، خدا بازماندگان را نابود مى کند .
آن گاه امام این آیه را تلاوت کرد : « زندگى دنیا مانند آبى است که از آسمان نازل کرده ایم ، که در پى آن ، گیاهان زمین که مردم و چارپایان از آن مى خورند مى روید ، تا زمانى که زمین ، زیبایى خود را یافته و آراسته مى گردد و اهل آن مطمئن مى شوند که مى توانند از آن بهره مند گردند ; اما ناگهان فرمان ما شب هنگام یا در روز براى نابودى آن فرا مى رسد و چنان آن را درو مى کنیم که گویى دیروز هرگز نبوده است !» ( یونس /24 ) .
نص روایت در الغیبه طوسى چنین است: امام از اهالى عراق پرسید ، عرض کردم : مولایم ! لباس خوارى بر تن دارند و در میان گروهى ذلیل زندگى مى کنند ! فرمود : یابن مهزیار ! همان طور که بر شما حاکم شدند ، بر آنان حکومت خواهید کرد و آن روز خوار خواهند شد ! عرض کردم : مولایم ! طول مى کشد تا به آرزویمان برسیم ؟
فرمود : یابْن مازیار ! پدرم ابو محمد با من عهد بست که نزدیک قومى نباشم که خدا بر آنها غضب کرده و لعن شان نموده است ، خوارى دنیا و آخرت براى آنان است و عذابى دردناک خواهند داشت . به من دستور داد در کوره راه هاى کوه و ویرانه شهرها زندگى کنم . به خدا که مولاى شما تقیه مى کند و تا روزى که خدا به من اذن خروج دهد و قیام کنم ، در تقیه به سر مى برم .
عرض کردم : مولایم ! چه زمان قیام مى کنید ؟ فرمود : وقتى مانع رسیدن شما به کعبه شوند ، و خورشید و ماه گرد هم آیند ، و کواکب و ستارگان پیرامون آن دو روان شوند . عرض کردم : چه زمان چنین رخ مى دهد ؟
فرمود : در سال فلان ، نیز وقتى دابة الأرض از بین صفا و مروه خارج شود ، عصاى موسى و انگشتر سلیمان را همراه دارد و مردم را به سوى محشر روانه مى کند.
روایت دلائل الامامه چنین است : سپس امام فرمود : یابن مهزیار ! به تو خبرى بدهم ؟ وقتى کودکان بر تحت حکومت بنشینند ، مغربى حرکت کند ، عمانى روانه شود و با سفیانى بیعت گردد ، به ولىّ خدا اجازه ظهور داده مى شود ; همراه سیصد و سیزده مرد از صفا و مروه بیرون مى آیم . به کوفه مى آیم و مسجد آنجا را خراب کرده ، مانند اولش آن را مى سازم و ساختمان هاى ستمگران را که آن حوالى است ، خراب مى کنم . همچنین همراه مردم حج مى گزارم و به یثرب مى آیم . . . آن روز فقط مؤمنى روى زمین زنده مى ماند که قلبش را براى ایمان پیراسته و خالص کرده باشد .
عرض کردم : مولایم ! بعد چه اتفاقى مى افتد ؟ فرمود : بازگشت و رجعت ; بعد این آیه را تلاوت کرد : « سپس شما را بر آنها چیره مى کنیم و به وسیله دارایى ها و فرزندانى کمک مى نماییم و نفرات شما را بیشتر از دشمن قرار مى دهیم » ( اسراء / 6 ) . ر.ک : مختصر البصائر /176 ، ایقاظ /286 ، تبصرة الولى /773 و 778 و 780 ، بحار 52/9 و 42 .
چند اشکال بر این روایت وارد است ، از جمله : متن و نصوص آن بسیار متفاوت است و همین اشکال براى عدم اعلام نظر درباره آن کافى است . همچنین در روایت کمال الدین ، از هلاک عباسیان ستمگر سؤال مى شود که به ظهور امام(علیه السلام) مربوط نمى شود . پاسخ آن هم در بردارنده رخدادهایى مربوط به عباسیان در عصر آنان است که ربطى به نشانه هاى ظهور ندارد .
قسمتى از روایت الغیبه طوسى مربوط به نشانه هاى ظهور است اما مجمل و نامشخص است . دابة الأرض ، از نشانه هاى قیامت است ، نه ظهور و ذکر آن در حدیث باعث تضعیف حدیث شده است .
در روایت دلائل الامامه نشانه هاى معروفى هست که در جاى دیگر نیز آمده است . قسمت مربوط به ترک ها هم این است : « فردى به نام « سروشى » از ارمنستان و آذربایجان خروج مى کند و قصد مناطق پس از رى و کوه سیاه را دارد که جنب کوه سرخ و کنار کوه طالقان است » .
روایت گزارش مى کند که سپاه از ارمنستان و باکو به سوى تهران و بغداد حرکت مى کند ، که حرکت طبیعى سپاهیان در آن زمان ، همین راه بوده است . اگر روایت صحیح باشد ، از رخدادى مربوط به آن زمان سخن مى گوید ; حال آنکه سند روایت هم ناقص است ، چون رواى جلیل القدر و مورد اطمینان از آل مهزیار ، على بن مهزیار است که پیش از غیبت درگذشته است ، پس روایت از یکى از فرزندان یا برادرزادگانش است که مورد اعتماد بودنش جاى بحث دارد .
آیة الله خویى در معجم رجال الحدیث مى گوید : تعجب است که برخى خیال مى کنند که او تا زمان غیبت نیز زندگى کرده است ، اینها على بن مهزیار ، که خدمت امام حجت مشرف شده را با على بن ابراهیم بن مهزیار اشتباه گرفته اند ، اما این پندار نادرست بوده و داستان تشرف على بن مهزیار خدمت امام(علیه السلام) ثابت نشده است و حتى اگر هم ثابت شده باشد ، راوى فرزند مهزیار است نه خود او . صدوق در المشیخه و نجاشى و شیخ در ذکر سند روایت ها تصریح کرده اند که راوى ابراهیم بن مهزیار ، برادر على بن مهزیار است .
از دیگر احادیث مربوط به ترک ها ، نبرد امام مهدى(علیه السلام) با ترکان است . در بشارة الاسلام به نقل از امام صادق آمده است : مهدى(علیه السلام) ، نخستین پرچم جنگ را به سوى ترکان روانه مى کند ، که آنان را شکست مى دهد و اموال و اسیرانشان را ، به چنگ مى آورند ، سپس امام به سوى شام مى رود و آنجا را فتح مى کند .
این روایت ، مُرسَل است و ابن حماد و دیگران به نقل از « ارطاة » آورده اند . اگر روایت صحیح باشد ، مقصود ترکان ترکیه هستند و بر اساس سیر منطقى پیشامدها ، مى بایست که ترکیه از کشورهاى آغازینى باشد که از ظهور تأثیر مى پذیرد و ساکنانش به حرکت مى آیند . امام پس از سر و سامان دادن به عراق ، بدان سو متوجه مى شود .
از دیگر احادیث ترکان ، روایات آمدن آنان به جزیره و کنار فرات است . نعمانى از امام صادق(علیه السلام) آورده است : امیر مؤمنان(علیه السلام) از رخدادهایى سخن گفت که پس از ایشان تا قیام قائم رخ مى دهد ، حسین پرسید : چه زمانى خدا زمین را از شر ستمگران پاک مى کند ؟ امیر مؤمنان فرمود : زمانى خداوند زمین را از وجود ستمگران پاک مى کند که بناحق خون ریزى شود .
سپس امام در حدیثى طولانى ، از بنى امیه و بنى عباس سخن گفت و بعد فرمود : فردى در خراسان قیام مى کند و بر کوفان و مُلتان چیره مى شود ، و از جزیره بنى کاوان هم ردّ مى شود ، همچنین فردى از ما در گیلان قیام مى کند و «آبر» و دیلمان به او لبیک مى گویند و پرچم هاى ترکان که در سرزمین هاى مختلف ، اینجا و آنجا پراکنده است ، براى کمک به فرزندانم مى آیند . آن زمان بصره ویران مى شود و امیر الأمراى مصر قیام مى کند .
سپس امام حکایتى طولانى فرمود و افزود : هزاران نفر آماده شده ، صف لشکریان آراسته مى شود ; یکى ، دیگرى را مى کشد که باعث قیام فردى مى شود ; شخص انقلابى شورش مى کند و کافر هلاک مى شود . آن گاه قائم ، که به او امید بسته اند ، و امامى ناشناخته است ، قیام مى کند . صاحب شرافت و فضیلت است . اى حسین ! وى از فرزندان توست ، بى مانند است . بین دو رکن یمانى و حجر الأسود ظهور مى کند و دو لباس کهنه به تن دارد . بر جن و انس ظاهر مى شود و خون بهاى کسى روى زمین پایمال نمى شود . خوشا به حال کسى که آن زمان را دریابد و شاهد روزهاى حضورش باشد .
مقصود از قیام کننده در خراسان ، ابو مسلم خراسانى یا سید خراسانى است که نزدیک زمان ظهور مهدى(علیه السلام) قیام مى کند . مُلْتان ، منطقه اى نزدیک غزنه است ( معجم البلدان 5/189 ) که الان جزء پاکستان است . جزیره بنى کاوان آنجا یافت نشده اما کاودان و کاوردان روستاهایى در مازندران نزدیک آمل هستند .
در صورت صحت سند این روایت ، قسمت مربوط به ترکان اینجاست که مى گوید : « پرچم هاى ترکان که در سرزمین هاى مختلف ، اینجا و آنجا پراکنده است ، براى یارى فرزندم مى آیند»; این دلالت دارد که گروه هایى از ترک ها براى کمک به امام(علیه السلام)آماده اند. شاید این جریان پس از سروش آسمانى و اعلام ظهور امام باشد ، والله العالم .
نظرات شما عزیزان: